پایگـــــاه مقاومـــــت بسیــــج حضرت علـــــی اصــــغر (ع) ابهر
*کار با خدا خستگی و دلسردی ندارد*
منوي اصلي
مطالب پيشين
موضوعـــــات سـايت
کارنامه عمليات ها
جنگ دفاع مقدس
لينک همسنگرها
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
درباره ما

سلام این سایت توسط بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج حضرت علی اصغر (ع) راه اندازی شده است. هدف از این سایت اطلاع رسانی از فعالیت های این پایگاه برای عموم می باشد. منتظر نظرات،انتقادات و پیشنهاد های شما عزیزان هستیم
جستجو

وصيـــت شهدا
وصيت شهدا
آرشيو مطالب
لوگوي همسنگر ها
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردي

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


ابر برچسب ها
جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:حلقه شهید همت , شهید همت, ساعت 12:18

حلقه شهید گمنام


برچسب ها :

موضوع : حلقه شهید گمنام ,   , 
چهار شنبه 17 ارديبهشت 1389برچسب:حلقه شهید همت , شهید همت, ساعت 1:0


اخویی....برادر.....داداش .....

سردار دلم...محمدابراهیم...

برادر تو چرا باید سرت پایین باشد؟؟

اری محمدابراهیم...

دیگر در این دنیا حیا کجاست...؟

تو رو به امام حسین سرت را بالا بگیر...
سر تو که نباید پایین باشد..تو سردار دلی...

سرت رابالا بگیر تا چشمانت را ببینم..
همان چشمانی که خدا هم عاشقش بود...
ازبس توبه کردیم و توبه شکستیم...
علمدار غریب شرمنده ات هست برادرم...
سرت رابالا بگیر مرد ...سردار...
یه عمری هست ادعا میکنیم
بسیجی مخلص هستیم...
اما کدوم ویژگی بسیجی رو داریم؟
ادعا می کنیم داریم راه تو را می رویم..
اما کدوم راه...

رفقا بیایید در عمل به راه و
حرف شهیدان عامل باشیم

نه فقط سخنران...


خیلی دعایم کنید...خیلی..
.

“گفتم: «بیا این‌جا یک خانه برایت بخریم و

همین‌جا زندگی‌ات را سر و سامان بده!»

گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»

گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم

زن و بچه‌ات را از این طرف به آن طرف می‌کشی؟»

گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور.

خانه من عقب ماشینم است.»

پرسیدم: «یعنی چه خانه‌ات عقب ماشینت است؟»

گفت: «جدی می‌گویم؛ اگر باور نمی‌کنی بیا ببین!»

همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد

. وسایل مختصری را توی صندوق

عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه،

سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره

پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای

بچه و یک سری خرده ریز دیگر.

گفت: «این هم خانه.

می‌بینی که خیلی هم راحت است.»

گفتم: «آخه این‌طوری که نمی‌شود.»

گفت: «دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها،

خانه هم باشد برای خانه‌دارها!»



برچسب ها :

موضوع : حلقه شهید حاج ابراهیم همت ,   , 
جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:حلقه شهید همت , شهید همت, ساعت 12:18

حلقه شهید گمنام


برچسب ها :

موضوع : حلقه شهید گمنام ,   , 
چهار شنبه 17 ارديبهشت 1389برچسب:حلقه شهید همت , شهید همت, ساعت 1:0


 

 

 اخویی....برادر.....داداش .....

 

 

سردار دلم...محمدابراهیم...

 

 
 
 
 
 
 
برادر تو چرا باید سرت پایین باشد؟؟
 
 

اری محمدابراهیم...
 

  
دیگر در این دنیا حیا کجاست...؟
 
 

تو رو به امام حسین سرت را بالا بگیر...
 
 
 
سر تو که نباید پایین باشد..تو سردار دلی...
 

  
سرت رابالا بگیر تا چشمانت را ببینم..
 
 
 
همان چشمانی که خدا هم عاشقش بود...
 
 
 
ازبس توبه کردیم و توبه شکستیم... 
 
 
 
علمدار غریب شرمنده ات هست برادرم...
 
 
 
سرت رابالا بگیر مرد ...سردار... 
 
 
 
یه عمری هست ادعا میکنیم
 
 
 
بسیجی مخلص هستیم... 
 
 
 
اما کدوم ویژگی بسیجی رو داریم؟ 
 
 
 
ادعا می کنیم داریم راه تو را می رویم.. 
 
 
اما کدوم راه... 
 

 
 
رفقا بیایید در عمل به راه و
 
حرف شهیدان عامل باشیم
 

 نه فقط سخنران...


خیلی دعایم کنید...خیلی..
.
 

 

 

“گفتم: «بیا این‌جا یک خانه برایت بخریم و

 

 

 

 

 

 

  همین‌جا زندگی‌ات را سر و سامان بده!»

 

 

گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»

 

 

 

گفتم: «آخر این کار درستی است که دایم

 

 

  زن و بچه‌ات را از این طرف به آن طرف می‌کشی؟»

 

گفت: «مادر جان! شما غصه مرا نخور.

 

  خانه من عقب ماشینم است.»

 

پرسیدم: «یعنی چه خانه‌ات عقب ماشینت است؟»

 

گفت: «جدی می‌گویم؛ اگر باور نمی‌کنی بیا ببین!»

 

همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد

 

 . وسایل مختصری را توی صندوق

 

 

  عقب ماشین چیده بود: سه تا کاسه،

 

 

 سه تابشقاب، سه تا قاشق، یک سفره

 

 پلاستیکی کوچک، دو قوطی شیرخشک برای

 

  بچه و یک سری خرده ریز دیگر.

 

 گفت: «این هم خانه.

 

 می‌بینی که خیلی هم راحت است.»

 

گفتم: «آخه این‌طوری که نمی‌شود.»

  

گفت: «دنیا را گذاشته‌ام برای دنیادارها،

 

  خانه هم باشد برای خانه‌دارها!»


 


برچسب ها :

موضوع : حلقه شهید حاج ابراهیم همت ,   , 


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد